منو
بستن

وجه تسمیه و ریشه لغوی آمل

وجه تسمیه و ریشه لغوی آمل

جریان را که جویا می‌شویم در می‌یابیم، در پشت نام‌گذاری شهر آمل، تفکر و تأمل ریشه‌داری نهفته است. اینطور روایت می‌کنند که در گذشته‌های خیلی دور، قومی جنوب خزر را قرق کرده بودند که آمارد نام داشته‌اند، به گفته کسانی که با تاریخ دست به گریبان هستند، نام آمل برگرفته از قوم آمارد است.
اینطور می گویند که واژه آمل، از تلفیق دو بخش آ و مل حاصل شده است که نخستین بخش، به معنای ضد است و دومین قسمت مرگ ترجمه می‌شود. در مجموع، آمل شهری است که مرگ را کنار می‌زند و بصورت: “تو را مرگ مباد”؛ ترجمه می‌شود. زیبا نیست؟ شهری که حتی نامش هم جاودانگی و زیبایی را آرزو می‌کند. آمل شهر ِ آمال؛ امیدها، و آرزوهاست.
اینطور در صفحات تاریخ درج شده است که آماردها، از جنگجویان و قوی مردان بوده‌اند، آن‌ها قسمتی از ایران که همان آمل است را به عنوان مرکز حکومت خویش بر می‌گزینند و نام آمل را بر آن می‌نهند که به نوعی القاگر نام حکومتشان بوده است.
بیشتر بدانیم: نام یکی از اقوام ساکن کرانه جنوبی دریای مازندران، “آمارد” بوده‌ است. نام شهر آمل در مازندران را دگرگون‌ شده نام آمارد دانسته‌اند. واژه آمل که گونه دیگر آن “آموی” است، احتمالاً از قبیله باستانی (آ)مردها یا (آ)ماردها گرفته شده‌ است. مورخان باستانی غربی نام این قبیله را “مردی” یا “آمردی” آورده‌اند. آماردها قومی نیرومند و جنگجو بوده‌اند و ناحیه فعلی آمل را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را بر آن نهادند و بعدها واژه «آماردها» به سبب کثرت تلفظ به “آملد”، “آمرد” و “آمل” بدل شد.
وجه تسمیه این شهر به سبب بنیان‌گذار خود «آمله» نیز می‌تواند باشد، چنان‌که در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار آمده ‌است و در جای دیگر پیرنیا می‌گوید این قوم مهاجر بادیه نشین بوده‌اند که به تاخت و تاز در اراضی اقوام دیگر می‌پرداختند و به روزگار کوروش تا حوالی ماد پراکنده گردیده بودند، آمردها در حدود سه هزار سال پیش از میلاد نیز در حال پیدا نمودن سرزمین بوده‌اند. در اطلس‌شناسی آمده‌است، آمل از سرزمین‌های قدیمی بوده و دیرینگی آن به درازای بلندی می‌رسد و مردمانش از آمردها هستند که اولین قوم در کنار دریای پارس‌اند.
این شهر معروف به شهر علم و فلسفه و تاریخ، شهر بام ایران، شهر هزار سنگر، شهر مادها، و اولین شهر علویان است. واژه آمل، حرف «آ» در زبان ایرانیان قدیم کاربرد «ضد» داشته و «مُل» به معنی مرگ و «آمُل» ترکیبی از ضد مرگ، مانند امرداد و مرداد است. آمل به معنی بی مرگ است یعنی تو را مرگ مباد. هفت شهر، آمرداد، آموی و آمله نیز دیگر نام‌های آمل در طول تاریخ بوده‌ است. بام ایران اشاره به دماوند است که در بخش لاریجان شهرستان آمل قرار دارد. همچنین آمل به عنوان دروازه ورود شمال ایران نیز شناخته می‌شود. بر روی سکه‌های ساسانی، نام شهرهایی که سکه در آن‌جا زده شده با علامت اختصاری مشخص گردیده‌است، اِم علامت شهر آمل بوده‌است.
اردشیر می‌گوید: هزاران سال، پیش از آمدن آریاهای ایرانی به فلات ایران چندین گروه مردمان بومی که چهار گروه آن مشهورترند در این فلات جای داشتند که چگونگی دوره‌های پیشین آن چندان روشن نیست. نام یکی از این چهار گروه مردم بومی فلات ایران مرد بود، نام گروه مرد در نوشته‌ها «مارد» یا «آمارد» آمده که به زبان ایران و بومی مرد و آیمرد است و واژه‌های آمرت زبان کهنسال ارامنه و مردی، آی مردی، جوانمرد، جوانمردی، گله و گیله مرد که امروزه در سراسر مازندران و گیلان گویا است از نام باستانی این گروه سرچشمه می‌گیرد. رابینو معتقد است در میان اقوام تاریخی مازندران یکی تیپرها بودند که در کوه‌های شمالی سمنان اقامت داشتند و دیگری آمردها که شهر آمل، آمرد همان آمل است. (چنان‌که پرد همان پل می‌باشد)، به اسم آن‌ها نامیده شد. اولین گروه در حاشیه دریا در ایران بودند و مرزهای چهارگونه سرزمین مردها بدینگونه بود، از خاور به مرز ورگانا، هیرگانا گرگان و قسمتی به پارت خراسان، از شمال به دریاچه دراکسپین یا کاسپین، کاسو، کازاک یا قزاق و از باخترن تا آن دست لنکران قفقاز و از جنوب خاوری به کومیسین قومس یا دامغان و از جنوب رکا رک یا ری و جنوب باختری به کسپین قوزوین و سرزمین مدی چسبندگی داشت.
ابراهیم پورداوود نوشته‌است: امیانوس مارسلینوس در حدود سال ۳۶۰ میلادی کتاب خود را نوشت وی و چندتن دیگر در طی جغرافیا و تاریخ روزگار هخامنشی و اسکندر و سلوکیه و اشکانی و ساسانی از قومی به نام مردوی یا آمردی یاد می‌کنند که در سواحل دریای خزر می‌زیستند و تیره‌ای از همین مردم در آسیای مرکزی، نزدیکی مرو رود جیحون، آمویه یا آمودریا بسر می‌بردند.
با توجه به متن کتیبه‌های آشوری در نزدیکی شهر کنونی آمل مازندران فرض گردیده‌است، نکته جالب اینجاست که سرزمین اسپاردا یا ساپاردا نیز در همین منطقه در نظر گرفته شده‌است، این نام دقیقاً مشابه با نامی است که در کتیبه‌های پارسی باستان برای سرزمین لیدیه در غرب کشور کنونی ترکیه به کاربرده می‌شده‌است، مسلماً این نام با نام اسپارتا که هم نام استانی است در کشور ترکیه و هم نام شهری باستانی در یونان که نبرد ۳۰۰ تن از جنگجویان این شهر با خشایارشا شهرت جهانی دارد، شباهت بسیار دارد.
یحیی ذکا در کتاب کاروند کسروی آورده‌است: آما، آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می‌داشتند و آن هنگام هنوز تپوران به آنجا نیامده بودند، ولی سپس چنان‌که از گفته‌های استرابون پیداست در آذربایجان و ارمنستان و پارس و دیگر جاها پراکنده شدند. ربودن اسب محبوب اسکندر بنام بوسیفا یا بوسیفالوس کارایی این قوم را در جنگ، آن هم با سپاه ورزیده و مقتدر اسکندر مقدونی را نشان می‌دهد.
دیگر نظریه وجه تسمیه آمل به سبب نام آمله است، چنان‌که در تاریخ طبرستان و تاریخ ایران باستان آمده‌است: اشتاد رستاق صاحب دختری زیبا می‌شود و این دختر به خواب پادشاه بلخ کهن می‌آید و پادشاه بلخ دستور می‌دهد تا این دختر را پیدا کنند و بابت این امر جایزه خوبی دریافت کنند که این امر محقق نشد و خود پادشاه بلخ به ایران می‌آید و بعد از جست جو زیاد این دختر زیبا را در دهستان اهلم که در قدیم بندرگاه تجاری شمال ایران بود پیدا می‌کند و با شکوه مقام والا به بلخ می‌برد و بعد آن پادشاه بلخ گفت ای دختر شاد باش و خواسته خویش را بیان کن و او گفت در ولایت ما آبی است که هزهز (رودخانه فعلی هراز) نام دارد و خوب است به دستور شما شهری در آنجا احداث شود که به دستور شاه در آن جا شهری آباد و با کاخ‌ها و قصرها و خانقاه ساختند و کناره آن را خندق کندند تا از دشمن آسیب‌پذیر نباشد و این شهر به نام زن پادشاه شهر کهن بلخ «آمله» گرفته شد که معنی آن این است یعنی تو را مرگ مباد. شهر آمل دارای چهار دروازه به نام‌های دروازه گیل، دروازه گرگان، دروازه کوهستان، و دروازه دریا و قلمرو بود.
شهرستان آمل که از واژه آمل که گونه پهلوی آن آموی (Amui) است، نصراله هومند در جزوه آشنای مختصری با شهر آمل می‌نویسد: «از میان همین اقوام مهاجر آریائی (آزادگان) مادها و آماردها شاخه‌ای دیگر با نام آموهائی برای به دست آوردن سرزمینی بزرگ و آباد از سرزمین اصلی خود مهاجرت نموده و در کناره رود هراز (هرهز) آرام یافتند. چنان‌که این قوم توانستند در کنار غربی همین رود شهری را بنا کنند و نام قبیله و قوم هود را بر آن شهر بنهند. با گذشت زمان به گونه‌های: آموری، آمو، آمل بدل شد.»
و سرانجام نتیجه می‌گیرد: «منظور از این همه اشارات و یادآوری‌ها این بود که «آموئی‌ها» مردمان اولیه سرزمین آمل و اطراف از سمت غرب به شرق مهاجرت نکردند بلکه از شرق دریای خزر به مازندران (تبرستان) مهاجرت نموده ساکن شدند و… واژه‌هایی مانند آمارد، آملد، امرته را نمی‌توان ریشه لغوی شهر آمل به حساب آورد در صورتی که با اندکی دقت و توجه می‌توان (ریشه واژه آمل را به این‌گونه به دست آورد: آمل، آمو، آموی، آمویه.»)

دیدگاه