منو
بستن

میراث فرهنگی آمل

آینه‌ای رخ نمود، زنگ ز دل دور شد
شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۰ | نویسنده : مدیرکل آمل توریسم

آینه‌ای رخ نمود، زنگ ز دل دور شد …آنچه سیاهی به چشم، بود همه نور شد

گنج رخش چون بتافت آه به دل بازگشت  …  شهد لبش چون بدید موی به تن مور شد

بس که ز کنج لبش نوش ترشح نمود … پنجره‌ی عنکبوت خانه‌ی زنبور شد

آنچه مِی کهنه بود شام به پیمانه ام … نیمه شبان غوره گشت، صبحدم انگور شد

بس که ز نای گلو ناله برون ریختم …کاسه‌ی می بر لبم کاسه‌ی طنبور شد

آب هوس موج زد، آتش عشقم فسرد … باده‌ی پر زور ما، وای که بی زور شد

از لب یارم نگشت نیم تبسم نصیب … بخت من بی نمک اینهمه چون شور شد

دل چو ز اصلاح ماند، خواه دوا خواه درد … مرهم و نشتر یکی‌ست زخم چو ناسور شد

طالع شهرت نگر کز لب طالب هنوز … نکته‌ی رنگین به لب نامده مشهور شد

طالب آملی

برچسب ها

دیدگاه ها